به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیتالله جوادی آملی، در پیام تصویری به همایش بین المللی «نقش اندیشههای عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران» که امروز در سالن امام موسی صدر دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد، گفتند: کسی که میخواهد راه امام را طی کند، باید جهانی فکر کند.
متن پیام این مرجع تقلید به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. محور بحث آن است که مقام عرفانی امام رضوان الله تعالی علیه در اثرگذاریاش نسبت به این انقلاب جهانی اسلامی ایران و جهان چیست. امام راحل رضوان الله تعالی علیه با فقه جواهری انقلاب اسلامی ایران را راهاندازی کرد که این فقه اصغر است و با ولایت فقیه در فقه اصغر انقلاب سامان پذیرفت. و در بعد جهانی از منظر فقه اکبر که ولایت عرفانی است ولی ولایت فقیه آن را هم سازماندهی کرد. خود امام عارفانه این معارف را طی کرد. هم سفر من الخلق الی الحق را، هم سفر من الحق الی الحق بالحق را و هم سفر من الحق الی الخلق بالحق را و هم آخرین سفر را که سازنده این انقلاب بود، من الخلق الی الخلق بالحق را طی کرد. چون در سفر یک راهنما لازم است و یک همراه و یک نور و یک صراط و همه اینها در بستر اسفار اربعه تأمین شده است و خود امام رضوان الله تعالی علیه آنطور که در مقدمه بنیان مرصوص مبسوطاً آمده است، اسفار اربعه را عمیقاً طی کرده است، با جامعیت بین فقه اصغر و اکبر شروع به انقلاب کرد.
برخی تکبعدی هستند و فقیهانه فکر میکنند یا عارفانه به سر میبرند. بعضی جمع میکنند بین عرفان و فقه ولی جمع مکسر. گروه اندکی جمع میکنند بین عرفان و فقه به جمع سالم. به تعبیر حکیم سبزواری قدس سره در تعلیقهای که بر اسفار دارد میفرماید این توفیق نصیب همه افراد نمیشود که بتواند بین این معارف، جمع سالم کند. امام از نوادر فقها و عرفایی بود که توانست بین عرفان و فقه جمع سالم بکند؛ آن بخشهای فقه اصغر را که در ایران اسلامی به صورت قانون اساسی درآمده است و به لطف الهی توانست این کشور را از استعمار و استبداد و استحمار و امثال ذلک به درآورد و نجات دهد و مسئولیتش را به عهده ما واگذاشت که ما موظفیم نه بیراهه برویم و نه راه کسی را ببندیم و امیدواریم این کشور از گزند اختلاس و نجومی مصون بماند و از غارت و چپاول محفوظ بماند «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» سامان بپذیرد. نه کسی به بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد. به امید آن روز که امام به امید آن زمان و این زمین قیام کرد و انقلاب نمود.
اما چهره عرفانی امام که ولایت فقه اکبر را میطلبد نه ولایت فقه اصغر را، فصوص و فتوحات میطلبد نه خصوص جواهر را. جمع بین فتوحات و جواهر، به جمع سالم، کار رادمرد فحلی چون امام است. امام در آن مصباح الفقاهه در مصباح بیست و هفتم میگوید اولین باری که من به حضور استادم مرحوم آیتالله شاهآبادی مشرف شدم، از «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر» سؤال به میان آمد. آن بزرگ حکیم و بزرگ استاد که به برکت اهلبیت میگوید دعا، قرآن صاعد است. فرمود «إِنَّا انزَلْنَاهُ»، ضمیر به آن مقام غیب الغیوبی برمیگردد و نزولش به قلب مطهر پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه است. اگر گفته میشود حقیقت لیله القدر وحی نبوت است، اگر گفته میشود لیله القدر حقیقت اهلبیت و پیغمبر است و اگر بهخصوصِ فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها آمده است که حقیقت لیله القدر، فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها است، از همینجاها پیدا شده است. روایاتی که در این زمینهها هست، راهنمای این طرز فکر است که لیله القدر عبارت از ظهور غیبی ذات اقدس اله در قلب مقدس پیغمبر است. علی بن ابیطالب که نفس او نفس پیغمبر است «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ» همین است و اهلبیت یک نورند و نور واحدند؛ همه اینها مجرا و مهبط این حقیقتند منتهی به وساطت پیغمبر.
مطلب دیگر این که انبیا یک حد و یکسان نیستند چون فرمود «فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ»؛ چه اینکه مرسلین و رسولان الهی یک درجه نیستند. «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ»؛ اگر انبیا در یک حد نیستند و اگر مرسلین در یک حد نیستند، علمای راستین چون امام رضوان الله تعالی علیه که وارثان انبیایند، «الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاء» آنها هم در یک حد نیستند. بعضی فقیه فقه اصغر هستند و بعضی فقیه فقه اکبر هستند. بعضی جمع میکنند به جمع مکسر و بعضی جمع میکنند به جمع سالم که بحثش گذشت. امام رضوان الله تعالی علیه در این بخش سوم قرار دارد که بین فقه اصغر و اکبر جمع کرد. بین ولایت فقیه جواهری و بین ولایت فقیه فتوحاتی و فصوصاتی جمع کرده است. با چه قدرتی در صدد جمع اینها بود؟ با قدرت قرآنی و سرمایه قرآنی. قرآن که فرمود انبیا یک حد نیستند، قرآن که فرمود رسولان یک حد نیستند، قدرتهای اینها هم یکسان نیستند. برد حکومتی اینها هم یک حد نبود. وزن و وزان سلطنت اینها هم یک حد نبود. وقتی قدرت سلیمان و داود را ذکر میکند که «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» و رهبر انقلاب شد؛ وقتی قدرت ملک سلیمان را ذکر میکند که ما باد را مسخر کردیم، طوری که «غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ»؛ این باد که در تسخیر سلیمان سلام الله علیه بود، بامداد راه را یکماهه میرفت، شامگاه راه یکماهه میرفت. یعنی یک روز راه دو ماه را طی میکرد، این قدرت فضایی وجود مبارک سلیمانی است. اما وقتی به وجود مبارک پیغمبر اسلام میرسد، میفرماید یکشبه راه هزار ساله میروی. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». هزار ماه کجا، دو ماه کجا. آن روزی دو ماه راه میرود، این یک شبه هزار ماه راه میرود. اگر شاگردی از این مکتب چنین سرود «کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود»، مجاز است که بگوید «یک بیت از این قصیده به از صد رساله است». آن نامه بزرگ مرجع جهان اسلام را وقتی برای جناب گورباچوف مینویسد، آنجا سخن از فقه فصوص و فتوحات است. فرمود در فتوحات این است، در فصوص این است، حرفهای ابنعربی این است. باید کسانی به ایران اسلامی بیایند و این معارف بلند را از حوزه پربرکت قم و امثال قم یاد بگیرند. آنجا نامه از فتوحات و فصوص است و اینجا دستور از فقه جواهری است. هم والی ولایت فقیه جواهری بودند و هم والی ولایت فقه عرفانی بودند که توانستند بلنداندیشی کنند، نه به بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند.
به این فکر بود که آن قطب عظیم سیاسی آن روز را با نامه تعلیم کند و نه تسلیم. هیئت اعزامی را دستور داد این نامه را تعلیم کنید نه تسلیم. هیئت اعزامی هم تعلیم کرد و نه تسلیم. این مقام شامخ عرفان است. آنوقت این بزرگ مرجع، این بزرگ فقیه، این بزرگ راهنما اجازه میدهد کشور معاذ الله ارباً اربا شود؟ سخن از اختلاس باشد، سخن از نجومی باشد؟ سخن از افتخار باشد که ما کشف بکنیم که اختلاس کرده و که نجومی برده است، گرانی باشد، آسیب اقتصادی باشد. این آسمانی فکر میکند نه زمینی. این الهی فکر میکند نه زمینی. راه امام یعنی این. اگر گفته شد انبیا آمدند مخصوصاً وجود مبارک پیامبر علیهم آلاف التحیه والثنا برای اینکه اخلاق را زنده کنند، اخلاق تنها تواضع فردی و خانوادگی نیست، حکومت مقدمه اخلاق است. سلطنت مقدمه اخلاق است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط». عدل بهترین فضیلت اخلاقی است. انسان عادل نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. نه دستش آلوده است و نه فکرش خطا میکند. اگر حکومت است، برای برقراری عدل است که از بهترین فضائل اخلاقی است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط». اگر درباره نوح پیغمبر است، «لَقَد أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ»، برای این که اینها قائم به قسط شوند. اگر در بخشهایی از سوره حدید مسئله نبوت و حکومت را ذکر میکند، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»، حداقل عادل بودن است حداقل قائم به قسط بودن است که از این فرومایهتر شدن و از این پایین آمدن و فرومایه شدن دوزخی را به همراه دارد. این حداقل است. حد میانیاش این است که بعد از این که انسان عادل بود، قائم به قسط شود و بعد هم قوامین به قسط شود، قوامین به شهادت شود، قوامین به قسط شود. قوامین بودن کار هر کسی نیست. این امام میطلبد که قوام به قسط باشد. چه اینکه قائم بالقسط شدن هم بهره هر کسی نیست. حداکثر کاری که از افراد عادی برمیآید همین عادل بودن است اما قیام بالقسط مطلب دیگری است. غرض آن است که اخلاق، هدف است و حکومت، وسیله است که به این بارگاه امین باید رسید و امام رضوان الله تعالی علیه با ولایت فقه اکبر برای میخائیل گورباچوف آنطور نامه مینویسد. با داشتن ولایت فقه اصغر ایران اسلامی را احیا میکند، از استبداد، از استعمار، از استحمار آزاد میکند، با جهان ارتباط برقرار میکند، اما عزیزانه با همه کشورهایی که نه بیراهه میروند، نه گزندی دارند، نه مرموزانه کار میکنند، نه قصد ایذا دارند، رابطه سلیم و عاقلانه برقرار میکند، طوری که ملت زنده باشد، هم جنبه جهانی حفظ شود، هم رسالت خود امام رضوان الله تعالی علیه. او را «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر» به راه انداخت. او را این سه آیه سورههای مبارکه توبه، فتح و صف راه انداخت که قرآن آن است و اسلام آن است که جهانی باشد و همگانی باشد و همیشگی. این سه آیه را امام کاملاً در نظر داشت. انقلاب برای این نیست که ایران را آزاد کند. انقلاب برای این است که قرآن را جهانی کند. «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ». تا کسی مکتبهای جهان را نشناسد و نداند حکمای غرب چه میگویند، سیاستمداران غرب چه میگویند و شرق و شمال و جنوب چه میگوید که نمیتواند قرآن را فخر آنها قرار دهد. فرمود شما موظفید قرآن را جهانی کنید. کسی که از حرم تا جمکران و از جمکران تا حرم فکر میکند، این ممکن است جهانی حرف بزند ولی قمی فکر میکند. فرمود شما جهانی حرف بزنید، جهانی فکر کنید. ببینید در سوره توبه فرمود «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». در سوره فتح همین مضمون است. منتهی اختلافی که بین این سه سوره هست، در آن بخش پایانی است. این کار امام رضوان الله تعالی است. اگر کسی بخواهد ان شاء الله راه امام را طی کند و این راه را و این نام را زنده نگه دارد باید جهانی حرف بزند و جهانی فکر کند و شاگرد امام باشد در جمع بین دو فقه اصغر و اکبر. به امید پیروزی جهان اسلام و قرآن کریم و عترت طاهرین در آن روز.